یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴
یاد بود داریوش و پروانه فروهر
یاد بود داریوش و پروانه فروهر /مهرداد حیدرپور/ مصطفی جوکار/ بهنام وفاسرشت/ بند 350/ زندان اوین..... مه لقا حیدرپور
انتشار : کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
تاریخ 29/8/1384

زمین تهی ز رندان است
زمین تهی ز رندان است
همین تویی؟ تنها که عاشقانه ترین نغمه ها را دوباره بخوانی
بهار آمده، از سیم خاردار گذشته ، تو خامشی ، که بخواند؟ تو گر روی که بماند؟
یاران و عزیزداران ایران زمین
نمیشود از دل تاریکیهای زندان اوین به یاد داریوش قهرمان و پروانه ی عزیز قلم بزنی و اشک امانت را نبرد. سخت است که در اولین شب آذرماه در گوشه ی زندان اوین باشی و بلندای آه, همتای نفسهایت بغض بشود و راه گلویت را نگیرد. هیهات که در این بیغوله ی تنهایی در غل و زنجیر شب پرستان حتی اجازه نیابی که از دل بسرایی و به یاد عزیزان پرپر شده ات شمعی روشن کنی و دندان به هم سایی.
یاران ؛کیفر دگر اندیشی اگر خنجری شد و به سینه ی آن مبارزان خورشید صفت فرود آمد ، اینک زنجیری است بر دل و دست ما که رهرو آن بزرگانیم و در مکتب عشق به میهن ، طوق شاگردی را بر گردن خود داریم.
داریوش عزیز و پروانه ی عاشق ؛ آن مبارزان آزادیخواه و خستگی ناپذیری که نیم قرن بی خدشه و سازش و تسلیم به مجاهدت در راه نهضت ملی ایران کوشیدند و به پیروی از مقتدایشان " زنده یاد دکتر محمد مصدق" بی سستی و انحراف و پنجه در پنجه ی دشمنان ایران و ایرانی انداخته و به رزمی غیورانه پرداخته اند، اگرچه به خنجر همان دشمن در حجاب جسمانی شده و از چشم دنیایی دور شده اند لیکن باور کنیم که در حضوری روحانی هنوز در کنار ما هستند و هر شب بر دستهای فرزندان ایران زمین مرهم محبت میکشند و به صورت شکسته ی زندانیان وطن سرود ای ایران را سر می دهند. " ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم....... جان من فدای خاک پاک میهنم...... در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما.... پاینده باد خاک ایران ما" ما ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی آن دو فرزانه و آن دو مبارز از دوستان و عزیزانی که اینجا گرد آمده اند و از عاشقان ایران در سراسر دنیا مجدانه می خواهیم که به نام ایران و غیرت ایرانی نگذارند که خون پاک این دو شهید اهل آبادی وطن ملعبه ی شارلاتانیزم قضایی رژیم شده و همچنان در پرده ی اسرار بماند. ایران دوستان به خدا صبر و بردباری بیش از این حرام است، چگونه انتظار دارید که حکومت حاضر و در این شرایط که به قول آن زنده یاد طوسی ( زمستان است ..... سرها در گریبان است.... و گر دست محبت سوی کس یازی.... به اکره آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است) بیاید و خورشید حقیقت را به ما هدیه کند. وقتی حکومتی پیگیری و کشف حقیقت قتلها(زنجیره ای) را تاب نمی آورد چگونه از او انتظار انتشار خود حقیقت را میشود داشت. ما که در احیای خون آن دو عزیز استواریم ولو اینکه دست و پایمان در زنجیر باشد ، شما نیز چنین باید که راه همین است.
با دورد به ایران و ایرانیان
مهرداد حیدرپور/ مصطفی جوکار/ بهنام وفاسرشت/ بند 350/ زندان اوین..... مه لقا حیدرپور)