یکشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۴
ادامه اعتصاب غدای زندانیان سیاسی در زندان رجايی شهر
شهرام پورمنصوری، فرهنگ پورمنصوری و حجت زمانی سه تن از زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر درحمایت از 3 زندانی اعتصاب کننده در این زندان دست به اعتصاب غذا زدند.

بر اساس گزارشهای رسیده از زندان رجایی شهر این سه زندانی نیز از مدتی پیش به جمع زندانیان اعتصاب کننده در زندان رجایی شهر پیوستند.

گفتنی است پس از گذشت 2 هفته از اعتصاب غذای این زندانیان ، اسد شقاقی در وضعیت جسمانی نامساعدی به سر میبرد و بارها به بهداری زندان منتقل شده است. همچنین پس از جداسازی زندانیان اعتصابی در زندان رجایی شهر و انتقال آنها به بندهای جداگانه در روز شنبه ی گذشته ، هنوز از وضعیت بهروز جاوید تهرانی اطلاعی در دست نیست. گزارشها حاکی از این است که وی به بند 5 این زندان که به بند جوانان موسوم است منتقل شده است.

مسئولین زندان در طی دو هفته ی گذشته نه تنها به خواسته های این زندانیان مبنی بر انتقال به بند سیاسی زندان اوین توجهی نکرده اند بلکه آنان را به بندهای دیگر منتقل کرده اند.

هم اکنون خالد حردانی و حجت زمانی در بند 1، بهروز جاوید تهرانی در بند 5 ،اسد شقاقی، شهرام و فرهنگ پورمنصوری در بند 6 این زندان به سر میبرند.

لازم به ذکر است این چهارمین اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در اعتراض به شرایط زندان میباشد.

6/9/1384
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴
یاد بود داریوش و پروانه فروهر
یاد بود داریوش و پروانه فروهر /مهرداد حیدرپور/ مصطفی جوکار/ بهنام وفاسرشت/ بند 350/ زندان اوین..... مه لقا حیدرپور
انتشار : کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
تاریخ 29/8/1384

زمین تهی ز رندان است
زمین تهی ز رندان است
همین تویی؟ تنها که عاشقانه ترین نغمه ها را دوباره بخوانی
بهار آمده، از سیم خاردار گذشته ، تو خامشی ، که بخواند؟ تو گر روی که بماند؟
یاران و عزیزداران ایران زمین
نمیشود از دل تاریکیهای زندان اوین به یاد داریوش قهرمان و پروانه ی عزیز قلم بزنی و اشک امانت را نبرد. سخت است که در اولین شب آذرماه در گوشه ی زندان اوین باشی و بلندای آه, همتای نفسهایت بغض بشود و راه گلویت را نگیرد. هیهات که در این بیغوله ی تنهایی در غل و زنجیر شب پرستان حتی اجازه نیابی که از دل بسرایی و به یاد عزیزان پرپر شده ات شمعی روشن کنی و دندان به هم سایی.
یاران ؛کیفر دگر اندیشی اگر خنجری شد و به سینه ی آن مبارزان خورشید صفت فرود آمد ، اینک زنجیری است بر دل و دست ما که رهرو آن بزرگانیم و در مکتب عشق به میهن ، طوق شاگردی را بر گردن خود داریم.
داریوش عزیز و پروانه ی عاشق ؛ آن مبارزان آزادیخواه و خستگی ناپذیری که نیم قرن بی خدشه و سازش و تسلیم به مجاهدت در راه نهضت ملی ایران کوشیدند و به پیروی از مقتدایشان " زنده یاد دکتر محمد مصدق" بی سستی و انحراف و پنجه در پنجه ی دشمنان ایران و ایرانی انداخته و به رزمی غیورانه پرداخته اند، اگرچه به خنجر همان دشمن در حجاب جسمانی شده و از چشم دنیایی دور شده اند لیکن باور کنیم که در حضوری روحانی هنوز در کنار ما هستند و هر شب بر دستهای فرزندان ایران زمین مرهم محبت میکشند و به صورت شکسته ی زندانیان وطن سرود ای ایران را سر می دهند. " ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم....... جان من فدای خاک پاک میهنم...... در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما.... پاینده باد خاک ایران ما" ما ضمن گرامیداشت یاد و خاطره ی آن دو فرزانه و آن دو مبارز از دوستان و عزیزانی که اینجا گرد آمده اند و از عاشقان ایران در سراسر دنیا مجدانه می خواهیم که به نام ایران و غیرت ایرانی نگذارند که خون پاک این دو شهید اهل آبادی وطن ملعبه ی شارلاتانیزم قضایی رژیم شده و همچنان در پرده ی اسرار بماند. ایران دوستان به خدا صبر و بردباری بیش از این حرام است، چگونه انتظار دارید که حکومت حاضر و در این شرایط که به قول آن زنده یاد طوسی ( زمستان است ..... سرها در گریبان است.... و گر دست محبت سوی کس یازی.... به اکره آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است) بیاید و خورشید حقیقت را به ما هدیه کند. وقتی حکومتی پیگیری و کشف حقیقت قتلها(زنجیره ای) را تاب نمی آورد چگونه از او انتظار انتشار خود حقیقت را میشود داشت. ما که در احیای خون آن دو عزیز استواریم ولو اینکه دست و پایمان در زنجیر باشد ، شما نیز چنین باید که راه همین است.
با دورد به ایران و ایرانیان
مهرداد حیدرپور/ مصطفی جوکار/ بهنام وفاسرشت/ بند 350/ زندان اوین..... مه لقا حیدرپور)
پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴
نامه ی درد آور مصطفی جوکار از زندان اوین
انتشار : کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
تاریخ 26/8/1384

نامه ی درد آور مصطفی جوکار از زندان اوین

داستان زندان را جای دیگری نوشته ام، نوشته بودم که بعد از شخم سالهای 60 تا 70 که رژیم بر زمین سیاست ایران زد و در پی آن هم کشت و کشتار ی که آن را پاکسازی سیاسی نامید ، رنگ و بوی زندان سیاسی اوین هم در این مملکت تغییر اساسی یافت ، حالا به جای صفر قهرمانی ، خسرو روزبه ، گلسرخی و یا اندرزگوها و هزاران مجاهد و چریک فدایی کسانی را به اسم و انگ زندانی سیاسی به زندان اوین می آورند که یا جاسوس و خائن به ملک و مملکتند و یا حداکثر نویسنده ای که در مجله ای با تیراژ 1000 تایی جلوی اسم فلان آیت الله کلمه ی حضرت را فراموش کرده است بنویسد.
امروز زندان اوین ملغمه ای است از اینگونه آدمهای کمرنگ و بی هویت که بود و نبودشان در راه مبارزه ی ملت کوچکترین تاثیری ندارد و فقط به درد خوراک رادیو و تلوزیونهای خارجی می خورند و بس.
آری داستان را مفصلا در جایی دیگر آورده ام، غریب است که در چنین حال و هوایی در زندان اوین باشی ، چشمانت دو دو بزند تا شاید بوی پیراهن یوسفی که در چاه مانده بشنوی و کسی را بیابی که تو را از خودت و از این شرایط زمستانی بازگیرد و دستی در دستانت بگذارد ، " اگر دست محبت سوی کس بیاویزی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است"
و البته چنین نیابی که هر چه هست در گیربدوبستانهای جاسوسی و حمالی اجنبی اند و خلاصه یعنی آلویی به خیک دارند....
آن وقت در این هیر و بیر چشمت به جوانی می افتد که دو سه سالی است در بین این جماعت می لولد و هیچ ادعایی هم ندارد و اسمش را هم هیچ رادیو و تلوزیونی نمیداند و به نامش سرودی نمی خوانند. جوانی ستبر و خوش بر و بازو که روزگاری فلان هسته ی کارگری در این مملکت بوده و به دنبال منافع طبقه اش با رژیم درگیریها داشته است تا عاقبت او و عیالش به دام پلیس می افتند . در خرداد 82 و فصل آن بگیر و ببندها ، گیر میکند، در حالی که طفل شیرخواره ی آنها در هنگام دستگیری به همسایه سپرده میشود تا بلکه در غیاب پدر و مادر بازداشت شده اش تلف نشود.
آری کودک رنج این سالها با آنکه اینک در آستانه ی 4 سالگی است ، پدری دارد که هنوز در زندان اوین حق حق میزند و مادری که دندان به هم می ساید تا به یادش بماند که در راه نجات مردم حتی از چنین کوره راههایی گذشته است. این زن و شوهر بازمانده ی 4800 نفری هستند که در جریان تظاهرات اعتراضی مردم در سال 82 به عنوان متهمان ردیف اول به زندان روانه شدند و مانده اند تا راه مبارزه مسدود نشود ولی راستی کدام یک از ما نام چنین مبارزان خاموشی را پی جویی میکنیم و در حالیکه کلبه ی این خانواده در طوفان 82 ویران شد و هر گوشه از بار و بنه ی آنها ، طعمه ی تاراج گردید، و در قبال بازسازی زندگی این فرشتگان ملت احساس مسئولیت میکنیم؟
کسی به فکر گلها نیست کسی به فکر گلها نیست
کسی باور ندارد که باغچه دارد می میرد.
ای هموطن مهرداد و مهردادها اگرچه از درد سالهای گذشته هرگز نمی نالند ولی این دلیل نمیشود که بزرگی و شجاعت آنها را فراموش کنیم.و در قبال کار بزرگی که او وهمسرش انجام داده اند سر تعظیم فرود نیاوریم. مهرداد اینک در آستانه ی پایان حبس خود میباشد و در حالی که در اثر آن ضربه خانه و کاشانه اش را از دست داده و هر گوشه از زندگی اش در منزل دوستی و یا رفیقی به امانت سپرده شده، از خود میپرسد: به راستی برای بازسازی زندگی خود ، همسرم و دخترم مهسا از کجا باید آغاز کنم ...
او سهمش را در مبارزه پرداخته، اما آیا ما نیز حاضر به پرداخت سهم او از زندگی و مسیر مبارزه ی آینده خواهیم بود؟
مصطفی جوکار/ بند 350/ زندان اوین
چهارشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۴
انتقال مجتبی سمیع نژاد به بند 2 زندان قزل حصار
مجتبی سمیع نژاد بلاگر وبلاگ "من نه منم" که در زندان قزل حصار کرج به سر میبرد، به بند 2 این زندان منتقل شد/ کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
شماره 144-2005
تاریخ 25/8/1384

مجتبی سمیع نژاد بلاگر وبلاگ "من نه منم" که در زندان قزل حصار کرج به سر میبرد، به بند 2 این زندان منتقل شد. بر اساس گزارشهای رسیده در این بند 30 تبعه ی افغان که اتهام همگی آنان قتل میباشد به سر میبرند.
مسئولین دلیل این انتقال را ایجاد آشوب در زندان عنوان کرده اند، به گفته ی سمیع نژاد این انتقال پس از اعتراض وی به رفتار غیر قانونی نگهبانان زندان ، صورت گرفت. وی همچنین شرایط نگهداری خود را بسیار نامساعد توصیف کرد و اعلام کرد که در این بند امنیت جانی ندارد.
گفتنی است مجتبی سمیع نژاد دانشجو و بلاگ نویس در آبان ماه سال گذشته به دلیل نوشتن مطالبی در وبلاگش دستگیر و هم اکنون بیش از یک سال است که در زندان به سر می برد. وی همچنین از سوی دادگاه به 2 سال و 10 ماه زندان محکوم شده است.
همچنین افشین زارعی دیگر وبلاگ نویس زندانی روز گذشته از سوی شعبه ی 13 دادگاه انقلاب استان تهران به 1 سال حبس تعزیری محکوم شد. وی هم اکنون حدود 11 ماه است که در بازداشت به سر میبرد.
لازم به ذکر است افشین زارعی نیز به همراه مجتبی سمیع نژاد در زندان قزل حصار کرج میباشد.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
دوشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۴
مسئولین پشت پرده ی زندان رجایی شهر که ما شما را تنها از کارشکنی هایتان شناخته ایم
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
شماره 143-2005
تاریخ 23/8/1384

مسئولین پشت پرده ی زندان رجایی شهر که ما شما را تنها از کارشکنی هایتان شناخته ایم...

اینجانبان خالد حردانی، بهروز جاوید تهرانی ، اسد شقاقی ، زندانیان سیاسی اندرزگاه ، که مدتها در بدترین شرایط بهداشتی با تبه کاران ،قاتلین ، قوادین، و کلاه برداران زندگی کرده یم و هر نوع توهین و تحقیر از سوی شما و عمال شما را تحمل نمودیم، تا جایی که جسارت به حدی رسید که در روز ملاقات خانواده ها 2 تن از زندانیان سیاسی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، با توجه به اینکه خالد حردانی به عفونت شدید فک مبتلا میباشد ، اسد شقاقی به بیماریهای حاد معده و کلیه دچار است و بهروز جاوید تهرانی در اثر شکنجه های وزارت اطلاعات نیمی از بینایی خود را از دست داده و دچا عارضه ی مغزی گشته است، تصمیم گرفتیم سکوت خود را به پایان داده و برای احقاق حقوق حقه ی خود دست به اعتصاب غذا بزنیم، تنها خواسته ی ما اعتصابیون ، انتقال به بند سیاسی زندان اوین میباشد.
همچنن از مردم آزادیخواه در سراسر جهان و مدافعان حقوق بشر میخواهیم به این مسئله توجه نموده و نیز از شخص اول سازمان ملل اعزام هیئتی جهت رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در مورد زندانیان سیاسی هستیم.
ضمنا ،آقای صادق نقاشکار "سخنگوی کمیته رفراندوم آزاد" را به عنوان سخنگوی خود اعلام میکنیم.
اسد شقاقی، بهروز جاوید تهرانی، خالد حردانی..... زندان رجایی شهر کرج
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۴
4 سال زندان برای بهروز جاوید تهرانی
حکم 4 سال زندان بهروز جاوید تهرانی عضو حزب دموکرات ایران امروز از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
شماره 142-2005
تاریخ 17/8/1384


به گفته ی بهروز جاوید تهرانی در حکمی که امروز در زندان به دست او رسیده است 4 سال زندان و 74 ضربه شلاق وی در دادگاه تجدید نظر تایید شده است.
گفتنی است بهروز جاوید تهرانی پیش از این به اتهام تجمع در مقابل سازمان ملل در 27 مرداد ماه سال گذشته از سوی شعبه ی 26 دادگاه انقلاب تهران به 7 سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شده بود.
همچنین خالد حردانی زندانی سیاسی محکوم به اعدام که چندی پیش با پرونده سازی مسئولین زندان مبنی بر اقدام به فرار به سلول انفرادی منتقل شده بود، به بند 6 زندان رجایی شهر منتقل شد.
در حال حاضر بهروز جاوید تهرانی، اسد شقاقی، خالد حردانی، شهرام و فرهنگ پورمنصوری در بند 6 زندان رجایی شهردر شرایط بسیار نامساعد ی به سر میبرند. به گفته ی این زندانیان آنها در حال حاضر در زندان مکان مشخصی نداشته و کف خواب هستندو مسئولین هیچ گونه مساعدتی در جهت در اختیار گذاشتن اتاق و یا تخت خواب به آنها انجام نداده اند.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی